سجاد کوچولوسجاد کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

سجاد کوچولوی نازنازی

اولین روزای سخت...

یادمه اولین روزی که سجاد دنیا اومده بود.یه پسر کوچولو کچل با رنگ پوست قرمز و چشمای پف آلود که از گشنگی جیغ میکشید. چند ساعت بعد از ترخیص از بیمارستان دلدرد ها دلپیچه های سجاد کم کم شروع شد.روزای سختی بود...   بی خوابی و شب تا صبح بیدار موندن خیلی دشوار بود کم کم منم با گریه های این کوچولو گریه میکردم  چونکه نمیدونست من از اون ناتوانترمو واقعا نمیدونم باید چیکار کنم.  به لطف بابای سجاد و مامانبزرگای گلش اونروزا گذشت. هر چند اونموقع خیلی سخت بود ولی الان به نظرم شیرین میاد. گاهی فکر میکنم کاشکی به جای غر زدن و گریه کردن یکم بیشتر از این لحظات لذت میبردم  اما الان هم دیر نشده از لحظه لحظه رشد پسرم...
19 تير 1394

تقدیم به پسرکوچولوی مامان

10اسفند92 فهمیدم که یه کوچولوی ناز خدا بهمون هدیه داده به منو بابا یی جونت عزیز دلم. وقتی که فهمیدم باردارم خیلی خوشحال شدم طوری که تو پوست خودم نمی گنجیدم ولی یه ترس کوچیکی توی قلبم بود.. میترسیدم هنوز آمادگیه به دنیا آوردن و بزرگ کردن یه موجود زنده رو نداشته باشم. تصمیم گرفتن واسه بچه دار شدن راحته اما وقتی تو موقعیتش قرار میگیری تازه میفهمی چه راه طولانی در پیش داری عزیزم. پدرت وقتی فهمید که قراره به دنیا بیای اول خیلی جا خورد چون اونم مثل من یکم نگران بود ولی یه خوشحالی تو چهره ش موج میزد که به من امید می داد. حالا بعد از گذشت نه ماه دنیا اومدی الان تقریبا نه ماه از دنیا اومدنت میگذره. هر چند اوایل خیلی سخت بود ولی الان هر چه قد...
19 تير 1394